بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

ای کاش تمام حرف ها شعر تو بود

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

ای کاش تمام حرف ها شعر تو بود

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم زکم وبیش
چون آیینه خوکرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغان
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکر خند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان بگرانجانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل ازخویشم وزندانی خویشم
هر چند امین بسته دنیا نیم اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم

طبقه بندی موضوعی

از طریق فرم زیر می توانید با من تماس بگیرید.

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.